این مقاله در مورد شیوة تفکر مردی است که توانسته از دل سختیها، افتخار بیرون بکشد؛ مردی که زندگی برایش به مفهوم کار است و کار نیز به معنای خلاقیت و این دو را چنان به همپیوند زده که تبدیل به یکی از خلاقترین و ماندگارترین مردان روزگار خود شده است.
او مربی مدیریت آرزوها و برنامهریزی برای آنها تا قله دستیابی است. مردی سرسخت که نظم بریتانیاییاش را با خلاقیت جوانگرایی درهمآمیخته تا به ما نشان دهد که هیچکدام از این دو عنصر بهتنهایی برای موفقیت کافی نیست و فقط با ترکیب دو عنصرِ نظم و خلاقیت میتوان به راهی گام گذاشت تا همیشه در اوج باشی. سر الکس فرگوسن (1941)، بازیکن و مربی اسکاتلندی، 26 سال سرمربی تیم منچستریونایتد بوده است.
حال با هم ببینیم چه درسهایی میتوان از یک نماد ورزشی بگیریم؟! زمانی که سر الکس فرگوسن سرمربی و همهکاره! باشگاه منچستریونایتد – موفق ترین مربی تاریخ فوتبال انگلیس در چند قرن اخیر – خبر بازنشستگی خود را اعلام کرد، در همان ساعت اول فقط در توییتر بیش از 1.4 میلیون بار به نام او اشاره شد. رتبه این خبر از خبر مرگ “مارگارت تاچر” ملقب به بانوی آهنین! بیشتر بود و جالب است بدانید که فقط کمی از خبر انتخاب پاپ جدید کمتر بود!
سبک رهبری و شیوة تفکر
در این جا با سبک رهبری و شیوة تفکر وی بیشتر آشنا میشویم …
(از ابتدای راه با حقایق سخت مواجه شوید و مشکلات را رودررو حل کنید …)
وقتی در سال 1986 فرگوسن مربی منچستریونایتد شد، حقیقت آن بود که 26 سال بود که منچستریونایتد لیگ رو نبرده بود و فرگوسن از وضع تناسب جسمانی بازیکنان و مشکلات تغذیهای آنان به شدت نگران بود. ولی همان گونه که بارهاوبارها از او دیدیم، از ناهمواریها فرصتهایی میساخت و توانست جدیت، دیسیپلین و نظم را افزایش داده و به نتایج بهتر دست پیدا کند.
فرگوسن بعد از 17 سال نهچندان موفق بهعنوان بازیکن در فوتبال اسکاتلند آبدیده شد، ” این دشواری به من ارادهای داد که چهارچوب زندگی من شد، تصمیم خود را گرفتم که هیچگاه از اهدافم کوتاه نیایم”
بهعنوان یک مدیر درس مهمی که میتوان آموخت این است که باید برای مشکلات ضربه بزنیم و با آنها رودررو مواجه شویم، نه آنکه مشکلات را به حال خود بگذاریم (تا فاسد شوند!)
همان گونه که فرگوسن میگوید: هیچکس مورد انتقاد قرارگرفتن را دوست ندارد، ولی باید در رختکن خطاهای هر بازیکن را به او گوشزد کنی، من درست بعد هر بازی این کار رو میکنم، حتی تا فردا هم صبر نمیکنم، همان روز درست بعد از هر بازی و وقتی تمام شد دیگر تمرکزم روی بازی بعدی است.
فقط پیروزی را بپذیر
هیچوقت در زندگی به امید تساوی بازی نکردم، 49 جام و 13 عنوان لیگ برتری و 2 جام اروپایی او آن را ثابت میکند! او از شور و اشتیاق و علاقهاش الهام میگیرد، و میتواند بازیکنان را متقاعد کند که میتوانند از محدودیتهای خود عبور کنند و دستبهکارهای خارقالعاده بزنند.
فرگوسن به سیاست نیز علاقهمند بود، به گفته کمبل یکی از دوستان و همکار وی : اگر سیاست مداران بتوانند یک درس از ورزش و کسی با سوابق درخشان فرگی! بیاموزند این است که اگر فقط پیروزی مطرح باشد، باید تمام تلاش خود را برای برد بکنید، شاید به نظر واضح بیاید ولی تلفیق شیوه نگرش و دورنمای بزرگ با دقت میکروسکوپی به جزئیات برای همچنین قدمی نیاز است.
او میگوید همه آنچه که ما انجام دادیم مربوط به حفظ معیارهایی بود که ما بهعنوان یک باشگاه فوتبال تعیین کرده بودیم این مربوط به تمام تیمسازی و آمادگی تیم من، گفتگوهای انگیزشی و گفتگوی تاکتیکی بود. بهعنوانمثال، ما هرگز اجازه یک جلسه تمرین بد را ندادیم. آنچه در آموزش میبینید در زمینبازی خود را نشان میدهد؛ بنابراین هر جلسه آموزشی در مورد کیفیت بود. ما اجازه نبود تمرکز را ندادیم. این در مورد شدت، تمرکز، سرعت سطح بالایی از عملکرد بود. امیدواریم که این باعث شود بازیکنان ما با هر جلسه پیشرفت کنند.
هرگز، کنترل خود را واگذار نکنید!
فرگوسن “شما هرگز نمیتوانید کنترل خود را از دست بدهید وقتیکه با 30 حرفهای برتر که همه میلیونر هستند سروکار دارید و اگر هر بازیکنی بخواهد من را قبول کند، قدرت و کنترل من را به چالش بکشد، با آنها برخورد میکنم”.
بخش مهمی از حفظ استانداردهای بالا در سراسر کشور تمایل فرگوسن به واکنش قاطع هنگام نقض این استانداردها بود. بازیکنان اگر به مشکلی برمیخوردند جریمه میشدند و اگر آنها از راهی خارج شدند که میتواند عملکرد تیم را تضعیف کند، فرگوسن آنها را رها کرد. در سال 2005 ، زمانی که “روی کین”، کاپیتان قدیمی، علناً از همتیمیهای خود انتقاد کرد، قرارداد او فسخ شد. سال بعد، هنگامیکه “رود ونیستلروی”، بهترین گلزن یونایتد در آن زمان، از چندین نیمکت نشینی آشکارا ناراضی شد، سریعاً به رئالمادرید فروخته شد.
فرگوسن: اگر روزی برسد که مدیر منچستریونایتد توسط بازیکنان کنترل شود – بهعبارتدیگر، اگر بازیکنان تصمیم بگیرند که تمرین چگونه باشد، چه روزهایی را باید تعطیل کنند، چه رشتهای باید باشد و چه تاکتیکهایی باید باشد – پس منچستریونایتد منچستریونایتد نخواهد بود که می شناسیم. قبل از آمدن به یونایتد ، به خودم گفتم که اجازه نمی دهم کسی از من قوی تر باشد. شخصیت شما باید بزرگتر از شخصیت آنها باشد. این حیاتی است.
مواردی پیش میآید که باید از خود بپرسید آیا بازیکنان خاصی بر فضای اتاق رختکن، عملکرد تیم و کنترل شما بر بازیکنان و کادر فنی تأثیر میگذارند. اگر آنها باشند، شما باید سیم را ببرید. مطلقاً راه دیگری وجود ندارد. فرقی نمیکند که این شخص بهترین بازیکن جهان باشد. نگاه طولانیمدت به باشگاه بیش از هر فردی مهم است و مدیر باید مهمترین باشگاه باشد.
پاسخ اجباری
پاسخ اجباری تنها بخشی از داستان در اینجا است. پاسخ سریع، قبل از اینکه شرایط از کنترل خارج شود، ممکن است به همان اندازه برای حفظ کنترل مهم باشد.
بعضی از باشگاههای انگلیسی بارها مدیر را عوض کردهاند که باعث ایجاد قدرت برای بازیکنان در رختکن میشود. این بسیار خطرناک است. اگر مربی کنترلی نداشته باشد دوام نخواهد آورد. شما باید به موقعیت کنترل جامع برسید. بازیکنان باید تشخیص دهند که شما بهعنوان مدیر، وضعیت کنترل رویدادها را دارید. با پرسیدن “اوه، من تعجب میکنم بازیکنان من را دوست دارند؟ ” میتوانید زندگی خود را از بسیاری جهات پیچیده کنید. اگر من کار خود را بهخوبی انجام دهم، بازیکنان به من احترام میگذارند، و این تنها چیزی است که شما نیاز دارید.
من تمایل داشتم که وقتی دیدم بازیکنی تحت تأثیر منفی قرار میگیرد سریع عمل میکنم. ممکن است برخی بگویند که من تکانشی عمل کردم، اما فکر میکنم خیلی مهم بود که سریع تصمیم گرفتم. چرا باید با تردید به رختخواب میرفتم؟ روز بعد بیدار میشدم و اقدامات لازم را برای حفظ نظم و انضباط انجام میدادم. اعتمادبهنفس برای تصمیمگیری و ادامه حرکت مهم است. این به دنبال سختی یا فرصتهای اثبات قدرت نیست. این مسئله داشتن کنترل و داشتن اقتدار در هنگام بروز مشکلات است.
در ربع قرن فرگوسن در یونایتد، دنیای فوتبال به طرز چشمگیری تغییر کرد، از سهام مالی درگیر (با پیامدهای مثبت و منفی) به علمی که باعث پیشرفت بازیکنان میشود. پاسخدادن به تغییر هرگز آسان نیست، و شاید حتی دشوارتر باشد وقتیکه یک شخص مدت طولانی بالای سرخود باشد. هنوز شواهدی از تمایل فرگوسن برای تغییر در همهجا وجود دارد. همانطور که دیوید گیل آن را برای من توصیف کرد، فرگوسن “با تغییر بازی ظرفیت فوقالعادهای برای سازگاری نشان داده است.”
در اواسط دهه 1990 ، فرگوسن بهعنوان اولین مربی تیمهای دارای تعداد زیادی بازیکن جوان در رقابتهای نسبتاً نامطلوب جام حذفی لیگ عملکرد – روشی که در ابتدا موجب خشم شد اما اکنون در میان باشگاههای لیگ برتر رایج است (لیگ برتر شامل کشور 20 تیم برتر). او همچنین اولین کسی بود که به چهار مهاجم میانی برتر اجازه داد یکفصل برای دو موقعیت در لیست خود بجنگند، استراتژیای که بسیاری از خارج از کشور آن را غیرقابلکنترل میدانستند اما این مهم در فصل عالی 1998-1999 بود که در آن یونایتد سهگانه را به دست آورد: لیگ، جام FA (اتحادیه فوتبال) و لیگ قهرمانان UEFA (اتحادیههای فوتبال اروپا).
هیچکس بر تیم ارجح نیست!
همانطور که فرگوسن تصمیمات نقل و انتقالات بی نقصی میگرفت، سهم بزرگی از موفقیت وی توانایی او در شناسایی استعداد و رشد و پرورش آن بود. او بود که جوانانی مانند کریستین رونالدو 17 ساله را به بازیکن خارقالعاده تبدیل کرد و برای وصلههای ناجوری مانند اریک کانتونا خانهای در تیم فراهم ساخت.
اگر در سازمان شما هم افراد مغرور و شخصیتهای قوی وجود دارد لازم است بدانید، هنر فرگوسن این بود که بهتمامی اعضا فهمانده بود که از اینکه جزئی از یک جرانو و یک تیم هستند لذت ببرند، لذت بردن یک تیم، فارغ از اینکه تو چقدر در آن تیم مؤثر و “ستاره” ای. یک تیم همیشه بزرگتر است و همیشه باید توان کنترل کردن بزرگان تیم را داشته باشی، دیوید بکهام، رود ون نیستر روی، روی کین و بسیار ستارههای دیگر بودند که هزینه عدم توجه خود را بهنوعی پرداخت کردند …
خیلی از مدیران باید توجه خود را بر روی تیمهای خود معطوف کنند و با افرادی که در نهایت سایه نامتقارن و ناجوری بر روی روحیه کار تیمی و فرهنگ سازمانی انداختهاند با جدیت بیشتری برخورد کنند.
همانند یک پدر واقعی همه را به وفاداری و تعهد فرمان دهید:
نقش فرگوسن بهعنوان رهبر و منتور تیم نباید فراموش شود.
او نهایتاً تمام تلاش خود را جهت ارتقای بازیکنان و ساختن آنها میکرد بجای اینکه روحیه آنان را تضعیف کند.
در زمان تمرین جایی برای انتقاد نیست. برای یک بازیکن – برای هر انسان- چیزی بهتر از شنیدن جملات تشویقی مانند افرین، عالی بود و .. نیست. نکات حائز اهمیتی که وجود داشت همین بود یکی اینکه او همیشه و در هر شرایطی از تیم خود دفاع میکرد، حتی بازیکنینی که در نقل و نتقالات جابجا میشدند.- دلیلی برای انتقاد همیشگی از بازیکن نیست- هیچگاه در مورد افراد در مجامع عمومی انتقاد نمیکرد. همه میدانستند که مسائل داخل تیم داخل تیم می ماند
مدیران و مدیران عامل میتوانند درمورد وفاداری و اهمیت داشتن دورنما و پرسپکتیو از فرگوسن یاد بگیرند …
تو تعریف صحیح دوستی از نگاه من را میدانی – دوست واقعی آن است که وقتی همه دارند صحنه را ترک میکنند میاد و وارد صحنه میشه … در جایگاهی که هستم میدانم گاهی آنقدر هیاهو و سروصدا در اطراف آدم زیاد میشه که فراموش می کنه دوروبرش چه میگذرد. همیشه به دوستانی نیاز داریم که خارج از حبابی که برای خودساختهایم قرار دارند و میتوانند دیدگاههای متفاوتی با آنچه ما داریم به ما ارائه دهند و ما را راهنمایی کنند.
سختکار کنیم
سختکار کنیم و همیشه آماده و جسور و با نشاط باشیم
او به اتیکت کاری و اخلاق حرفهایاش و تمرینات سر ساعت 7 صبحی! شهرت داشت.
” من به بازیکنانم میگویم که سختکوشی یک هنر است، شما باید بیشتر از دیگران کار کنید و زحمت بکشید … “
سلامت جسمی و روحی دوروی یک سکهاند. برای شروع هر کاری پیش نیازند. نه فقط ورزش، گمان نکن%
دیدگاهتان را بنویسید