خودآگاهی؛ قابلیتی حیاتی برای مدیران پروژه

به عنوان یک مدیر پروژه، توانایی شما در مشاهده و بررسی رفتار خودتان یک توانایی اساسی در بهبود یافتن محسوب می شود.

PMPiran
22 اسفند 1395 دقیقه 0 دیدگاه

به عنوان یک مدیر پروژه، توانایی شما در مشاهده و بررسی رفتار خودتان یک توانایی اساسی در بهبود یافتن محسوب می شود.

این مقاله به تعریف خودآگاهی می پردازد، اهمیت آن را در عملکرد موثر بررسی می کند و در جهت شناسایی راه هایی برای افزایش خودشناسی قدم بر میدارد.

تعریف

خودآگاهی[1] قابلیتی است در جهت گام بر داشتن به عقب و مشاهده خود برای شناسایی خصوصیات اخلاقی، انگیزه ها، احساسات، ارزش ها و علاقه مندی ها. درواقع خودآگاهی همان شناسایی شخصیت بوده و راهی برای به نمایش گذاشتن آن در زندگی است.

خودآگاهی ورای درک و فهم فکری است. خودآگاهی شامل توانایی شناسایی حالات هیجانی درونی (خوشحالی، افسردگی، خشم، ناامیدی و…) است که بخش های انتگرال (صحیح و کامل) زندگی ما هستند. خودآگاهی شامل تلاش برای درک عقلانی دلایل ایجاد آن حالت های هیجانی است و می تواند راهی برای جلوگیری یا پشتیبانی از آن احساسات باشد.

 

چرا خود آگاهی اهمیت دارد؟

به عنوان مدیر پروژه شما مسئول دستیابی به اهداف و تحویل دادنی های پروژه در چهارچوب تلاش افراد دیگر هستید. معمولا شما با مشکلاتی مانند نظرات، انگیزه ها و شرایط متناقض ذینفعان مواجه هستید که از کنترل شما خارج هستند و در جلوی راه شما برای دستیابی به اهداف با زمان و هزینه محدود قرار میگیرند.

نمونه های زیادی از این مشکلات وجود دارد که برای هر شخصی در هر جایگاهی در پروژه ها اتفاق افتاده اند. چند مورد متداول را مشاهده می کنید:

ذینفعانی که در زمان تعیین الزامات پروژه در دسترس نیستند و سپس از تاخیر های پروژه شکایت دارند

مدیران یا عوامل اداری که استخدام یا خرید ابزار و منابع را پس از به تایید رسیدن بودجه، برنامه و اهداف پروژه محدود می کنند یا به تاخیر می اندازند

عوامل و مدیران اجرایی که حرف و عملشان متفاوت است

از دست دادن یکی از منابع و نبود یا کمبود زمان برای جایگزین کردن آن

بیایید تا با مشکلاتی که توسط عوامل بیرونی ایجاد می شوند متوقف نشویم. مدیران پروژه نیز با مسائلی که به نفس آنها برمیگردد روبرو هستند؛ مانند: رهبری خود شیفته[2] که تمام مسائل را به خود مربوط می داند و یا مدیری کمال گرا با مشکلات عصبی که به تحویل دادنی های کم کیفیت پروژه واکنشی بد نشان می دهد.

هوش هیجانی(هوش دل آگاهی)[3] و خودآگاهی

هوش هیجانی توانای مدیریت احساسات و کنترل موثر روابط بین فردی است. هوش هیجانی به عنوان ویژگی اصلی برای رهبری موثر و توانایی عملکرد خوب در هنگام کار در کنار افراد دیگر در سمت های مختلف درنظر گرفته می شود. پنج جزء برای هوش هیجانی در محل کار وجود دارد: خودآگاهی، خودگردانی، انگیزه، همدلی و مهارت های اجتماعی.

خودآگاهی قدم ابتدایی و اصلی در هوش هیجانی محسوب میشود. احساسات خیلی از افراد در هنگام روبرویی با چالش ها و مشکلات بر انگیخته می شود. اگر شما فردی خودآگاه نباشد بسیار محتمل است که بدون آگاهی از احساسات خود واکنش هایی مانند داد و فریاد، سرزنش، دوری جستن، یاوه گویی، جدی شدن و غیره از خود نشان دهید. عصبانیت ممکن است به افسردگی یا طغیان منجر شود. تاثیر شما، نحوی که دیگران شما را نگاه میکنند و رفتارتان روی احیایات دیگران تاثیر می گذارد و در نتیجه عملکرد اعضای تیم و تمامی افراد درگیر پروژه تغییر می کند.

برای مثال، اگر شما با خشم و عصبانیت به یکی از افراد که تصمیمی به ظاهرغیرعقلانی گرفته است واکنش نشان دهید، آن عضو تیم انگیزه کمتری برای کار بهتر خواهد داشت. اگر شما افسرده شوید و ذوق و شوق خود را برای پروژه از دست بدهید نمی توانید به اعضای تیم انگیزه بدهید. به عبارت دیگر، روحیه شما مسری است، مخصوصا اگر در جایگاه رهبری قرار داشته باشید. رفتاری از یک عضو تیم می تواند بر کل تیم و اعضای آن تاثیر گذار باشد.

 

خودتنظیمی[4]

خودآگاهی شما را قادر می سازد که افکار، اعمال و گفتارتان را خودتان منظم کنید. این ویژگی به شما این فرصت را می دهد که پیش از صحبت یا عمل، بیاندیشید تا در نتیجه بتوانید حالات و انگیزه های خود را کنترل و هدایت کنید. خودآگاهی می تواند اعتماذ به نفس شما را افزایش دهد زیرا به شما درک واضحی از خودتان می دهد تا بتوانید خودتار ار کنترل کنید.

کنترل کردن در این متن به معنای اعمال تنش های سفت و سخت نیست بلکه به معنی این است که شما میتوانید درک کنید چه اتفاقی در حال رخ دادن است و پیش از اعمال واکنش یک نفس عمیق بکشید و با تفکر تصمیم بگیرید. کنترل کردن بیشتر به معنای پاسخ دادن است تا واکنش نشان دادن. همچنین نشان دهنده توانایی شما در نحوه تفکر، گفتار و عمل است.

 

انگیزه، همدلی و مهارت اجتماعی

انگیزه با خود اگاهی فعال می شود. خود آگاهی به شما این توانایی را می دهد که بدانید هرآنچه شما فکر می کنید، می گویید و انجام می دهید تحت تاثیرآن چیزی است که شما را به جلو می راند مانند ارزش ها و اهداف شما. آگاهی از عوامل انگیزشی و دیدن واکنش های هیجانی خودتان به آن ها (حال میخواد شور و اشتیاق باشد یا بی حالی و بی علاقگی)  به شما فرصتی می دهد تا انگیزه های خود را بررسی کنید و طوری آن ها را تنظیم که واکنش های شما به واکنش های مثبت و پرشور تبدیل شود.

خودآگاهی پیش نیازی برای همدلی است. اگر نگوییم غیر ممکن اما بسیار دشوار است که متوجه شویم دیگران در چه حالی هستند و چه حسی دارند، بدون اینکه خود ما هیچ نشانه ای از درک احساسات خود نداشته باشیم.

مهارت اجتماعی توانایی مدیریت روابط، رسیدن به توافق و ایجاد شبکه است که زمانی پدیدار می گردد که اجزای دیگر گرد هم بیایند. یک انسان خود آگاه میتواند خود را درک و تنظیم کند. درک و تنظیم خود فضایی را فراهم می آورد که شما برای شناختن انگیزه های خود به آن نیازمند هستید. همچنین از این طریق می توانید با درک احساسات دیگران، اعتماد سازی انجام دهید و به آن ها انگیزه بدهید.

گرفتن تصمیمات بهتر- غلبه بر تعصب

تعصبِ شناختی تمایلی است برای قرار گرفتن بین فرهنگ و روانشناسی شخصی برای اخذ تصمیمات ضعیف براساس استنتاج های غیرمنطقی درباره افراد یا موقعیت های دیگر. این یک خطای سیستماتیک در تفکر است. خودآگاهی ابزاری مهم برای کمک به غلبه بر تعصبات ذهنی است تا بتوانید تصمیمات تاثیرگذارتری بگیرید.

خودآگاهی به شما این حس را القا می کند که متوجه شوید بینشی که شما را به سوی تصمیم گیری هدایت می نماید آیا پاسخی عادی و طبق عادت به شرایط است یا خیر. با محک زدن بینش خود متوجه خواهید شد که ممکن است دلیل اصلی تصمیم گیری های شما تعصب ناخوداگاه باشد.

آگاهی بیشتر نسبت به خود

خودآگاهی بیشتر، مانند یک شمشیر دولبه است. علاوه بر مزایایی مانند افزایش هوش هیجانی و شفافیت بیشتر در تفکر بی طرفانه شما، همچنین شما را مجبور میکند تا با بخش هایی از وجود خود روبرو شوید که ممکن است آزار دهنده باشد. جهل سعادت است.

تا زمانی که شما از تاثیری که با اشاره کردن به نقاط ضعف و ایرادات افراد دیگر می گذارید غافل هستید، با شوق به اینکار ادامه می دهید. اما زمانی که این موضوع و تاثیر آن را احساس می کنید با چالشی برای تغییر رفتار خود روبرو می شوید. این رفتار شما به شدت شکل گرفته است و سخت تغییر می کند. با افزایش خودآگاهی شما  احساس نیاز می کنید تا ایرادات و نقاط ضعف خود را بشناسید و با شجاعت تلاش کنید تا بر آنها غلبه کنید.

برای افزایش خودآگاهی، به خودتان اجازه دهید تا در معرض واکنش ها و حواس پرتی های افکار آشفته ای که توسط عوامل درونی و بیرونی به ذهن شما وارد می شوند قرار بگیرید. البته این یک وضعیت متناقض و دشوار است. برای تغزیه کردن از این نوع واکنش ها شما باید به خودآگاهی رسیده باشید. معمولا قدم اول خود آگاهی به نوعی شوکه کننده است. مثالی از رفتار شوکه کننده این است که یکی از اعضای با ارزش تیم شما استعفا می دهد و دلیل آن را سبک مدیریت شما بیان می کند. واکنش این فرد به دلیل همان تناقضی است که در فرد شکل گرفته است.

راه اصلی خودآگاهی تمرین کردن تمرکز حواس است. شما می توانید با تمرین های مراقبه و تفکر، این کار را انجام دهید یا با افزایش توجه به افکار، گفته ها و اعمال خود، تمرکز حواس خود را افزایش دهید. شما می توانید تصمیمات شهود محور و باورهای اساسی خود را زیر سوال ببرید. شما می توانید با گرفتن بازخورد از افراد هم درجه، زیر دستان و مافوق خود به دیدی دست پیدا کنید که دیگران شما را می بینند.

مادام این که شما تمرکز حواس خود را افزایش می دهید، اگاهی از افکار، احساست و حواس فیزیکی شما نیز افزایش می یابد. شما شانس بیشتری برای ارتباط با محیط اطراف خود خواهید داشت. در فکر کردن هدفمند تر خواهید شد.

با دریافت بازخورد از افراد اطراف خود، چشم های شما به آنچه هستید و قبل از آن نمیتوانستید به وضوح ببینید باز خواهد شد.

[1] Self-Awareness

[2] a leader who has narcissistic tendencies

[3] Emotional Intelligence

[4] Self-Regulation

منبع: projecttimes

ترجمه: حسین معین الدین


PMPiran

PMP

مجموعه PMPiran با سال‌ها تجربه در حوزه آموزش و مشاوره مدیریت پروژه


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *